حتما تاکنون در میان معروفترین نویسندگان روسی، نامهای آشنایی مشاهده کردید، مشاهیری مانند پوشکین، تولستوی، چخوف، داستایوفسکی، گوگول، تورگینف و گورکی معمولا پای ثابت معرفی مشهورترین نویسندگان روسی در بین مقالات و کتب فارسی و انگلیسی هستند.
اینبار اما بنا داریم تا شما را با اسامی معروف دیگری آشنا کنیم که کمتر از دیگران به آنها پرداخته شده در حالی که نویسندگانی دارای جوایز نوبل ادبی و صاحبان آثاری شاخص هستند. تعدادی از معروفترینها را به همراه شرح حال مختصرشان در ادامه مشاهده میکنید:
آلکساندر آستروفسکی (۱۸۲۳-۱۸۸۶)
به عنوان مهمترین نمایشنامه نویس روسیه پس از چخوف شناخته میشود که تأثیر زیادی بر توسعه تئاتر روسیه دارد و بیش از 50 نمایشنامه نوشته که در قرن بیستم بیشتر از 40 بار در تئاترهای نمایشی سراسر روسیه به روی صحنه رفته است.
آثار وی ترسیمکنندهٔ پرترههایی از زندگی روزمرهٔ طبقهٔ بازرگان، مقامات خرده پا و بورژوازی است. از معروف ترین نمایشنامهها می توان به «طوفان» و «بدون مهریه» اشاره کرد.
“طوفان” که در شهر کوچکی در رودخانه ولگا اتفاق میافتد، داستان غمانگیز کاتریناست که با انداختن خود به ولگا خودکشی میکند.
نیکولای لِسکوف (۱۸۳۱-۱۸۹۵)
وی که در فهرست نویسندگان کلاسیک بزرگ قرن نوزدهم قرار دارد، نویسندهٔ مورد علاقهٔ چخوف است و ماکسیم گورکی او را همتای گوگول، تورگنیف و تولستوی توصیف میکند. معمولاً اکثر خارجیها نام لسکوف را فقط به این دلیل که دیمیتری شوستاکوویچ، اپرای «بانو مکبث منطقه متسنسک» را بر اساس یکی از آثار کوتاه وی ساخت میشناسند.
نویسندهٔ اثر بزرگ «سرگردان طلسم شده» نیز هست، رمانی زیبا در مورد ایوان فلیاژین، فردی رعیتزاده است با این جملهٔ مشهور که«روس ها می توانند هر کاری را مدیریت کنند».
یکی دیگر از آثار معروف او، “چپ دست”، به تصویر کشانندهٔ روح مرموز روسیه و مفهوم آمادگی برای خدمت است.
ایوان بونین (۱۸۷۰-۱۹۵۳)
از دیگر برندگان جایزه نوبل ادبیات روسیه که آن را در سال 1933 به دلیل هنر خاص او در به تصویر کشیدن سنتهای کلاسیک روسی در نثرنویسی اعطا کردند.
میتوان او را آخرین نویسنده روسی قرن نوزدهم دانست که بلشویسم را نپذیرفت. مهاجرت او در سال 1920 از روسیه به فرانسه سبب انتشار خاطراتی با عنوان “روزهای اهریمنی” در یک روزنامه روسی مهاجر در پاریس شد که منعکس کننده این دوره پرتلاطم و پیچیده است.
این اثر تا قبل از پرسترویکا در اتحاد جماهیر شوروی منتشر نشد زیرا مملو از نفرت نسبت به بلشویکها و سرخوردگی از انقلاب بود. خود بونین گلچین داستان کوتاه «کوچههای تاریک» را یکی از بهترین آثار خود می دانست.
باریس پاسترناک (۱۸۹۰-۱۹۶۰)
او با دستاوردهای مهمی در زمینهٔ شعرغنایی معاصر و سنت بزرگ حماسی روسی شناخته می شود. شاعر بود، اما اول از همه به خاطر رمان معروف و پرطرفدار «دکتر ژیواگو» (1955)، یک رمان حماسی درباره انقلاب و جنگ داخلی شهرت دارد که بیش از 30 سال در اتحاد جماهیر شوروی ممنوع بود.
در آن زمان، این رمان که با مضمون ضد شوروی شناخته میشود باید به صورت قاچاق از روسیه به غرب منتقل میشد و اولین بار در سال 1957 در ایتالیا منتشر شد.
جایزه نوبل ادبیات در سال 1958 به پاسترناک اعطا شد که تحت فشار مقامات مجبور به رد آن شد.
آندری پلاتونوف (۱۸۹۹-۱۹۵۱)
پلاتونوف اگرچه تا زمان مرگش نسبتاً ناشناخته بود، اما تأثیر او بر نویسندگان بعدی روسی قابل توجه است و در حال حاضر به عنوان چراغ خلاق ادبیات شوروی شناخته می شود. منتقدان او را یکی از بزرگترین نثرنویسان روسیه میدانند و در آثار اولیهاش در دهه 1920، مانند «Chevengur»، پلاتونوف رویای آیندهای آرمانشهری را در سر میپروراند که در آن الکتریسیته طبیعت انسان را دگرگون میکند.
«گودالِ پی» شناختهشدهترین رمان او در سال 1929 نوشته اما تا سال 1988 در روسیه منتشر نشد. این اثر روایتگر طنز تلخ گروهی از کارگران اولیهٔ شوروی است که میکوشند زیربنای ساختمانی بزرگ را حفر کنند که هرگز ساخته نخواهد شد.
ولادیمیر نابوکوف (۱۸۹۹-۱۹۷۷)
در خانوادهای از طبقه ثروتمند سن پترزبورگ به دنیا آمد نویسندهای که عمدهٔ آثارش به زبان انگلیسی است. در سن 20 سالگی به همراه خانوادهٔ خود روسیه را ترک کرد زیرا پدرش سیاستمداری بود که در مقابل بلشویکها میایستاد. نابوکوف بعداً در کمبریج تحصیل و «آلیس در سرزمین عجایب» را به روسی ترجمه کرد.
امروزه آثار دیگر او نیز در روسیه شاهکار محسوب می شوند نظیر «دفاع لوژین»، «هدیه» و «دعوت به سر بریدن».
در سال 1940، ناباکوف به خاطر نازیها از اروپا فرار و در آمریکا مستقر شد و در آنجا ادبیات روسی را در دانشگاهها تدریس کرد. در ایالات متحده فقط به زبان انگلیسی رمان می نوشت، اما «لولیتا» را به روسی ترجمه کرد رمانی که اوج شهرت و موفقیت جهانی را برای او به ارمغان آورد.
میخائیل شولوخُف (۱۹۰۵-۱۹۸۴)
نویسنده روسی که در سال ۱۹۶۵ موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. شناخته شده ترین اثر وی رمان «دُن آرام» (۱۹۲۸-۱۹۴۰)، از بهترین رمانهای رئالیستی دربارهٔ انقلاب و معادل “جنگ و صلحِ” لئو تولستوی برای قرن بیستم بود.
رمان جنگ و صلح نشان داد که چگونه لشکرکشیهای ناپلئونی روس ها را متحد میکند در حالیکه حماسه بزرگ شولوخف، نابودی یک سیستم قدیمی و تولد جامعهای جدید را به تصویر می کشد. شولوخوف جایزه نوبل را به دلیل « قدرت هنری و صداقتش در نشان دادن حماسهای تاریخی و باشکوه از زندگی مردم روسیه» دریافت کرد.
آلکساندر سولژنیتسین (۱۹۱۸-۲۰۰۸)
برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۷۰ و مشهور به عناوینی چون «غول ادبی» و «بازمانده گولاگ» است. معروفترین آثارش به اردوگاههای زندان اختصاص دارد. اثر “یک روز از زندگی ایوان دنیسوویچ” او را به شهرت رساند و با تایید شخصی خروشچف به طور معجزه آسایی منتشر شد. انتشار این اثر بزرگ منجر به تبعید اجباری او از اتحاد جماهیر شوروی شد تا جایی که او تنها پس از فروپاشی کشور به آنجا بازگشت.
این در حالی بود که شاهکار تاریخی و مستندش “مجمع الجزایر گولاگ” اردوگاههای شوروی را به عنوان یک سیستم قابل پذیرش توصیف میکند چرا که در طول جنگ جهانی دوم به عنوان فرمانده در ارتش شوروی خدمت و در یک عملیات بزرگ در جبهه شرکت داشت و سه بار به خاطر رشادتهایش در جنگ جایزه دریافت کرد. او در مقالات و سخنرانیهای خود ارادهٔ ضعیف دولتهای غربی در مواجهه با تداوم تجاوزات کمونیستی به نمایش میگذارد.